همدم اینروزهای مامان
سلام همدم این روزهای من .سلام فرشته کوچولویی که این روزها در بیداری تموم وقت من و بابایی رو میگیری و وقتی هم می خوابی دلمون برای شیطونیات تنگ میشه. خیلی وقته فرصت نکردم بیام و وبلاگتو آپ کنم و از شیطنتهای جدیدت بنویسم.اما الان شما خوابیدی و فرصت رو مغتنم شمردم و زود اومدم پای نت. امروز تعطیل بودم و ساعت 10 باباجون یه سر اومد پیشمون و برای پسرک سنگک خور ما سنگک گرفته بود.دست گلش درد نکنه.نمیدونم چرا اینقدر سنگک دوست داری عزیزم.البته موجب خوشحالی منه.باباجون وقتی خواست بره شما پشت سرش بهونه گرفتی و مجبور شدم حاضرت کنم و با بابابزرگ مهربونت رفتی گردش دونفره. خیلی حرف برای گفتن دارم و نمیدونم از کدومش شروع کنم ولی مهمتر از همه را...