اولین غذای خانگی
سلام سلام
عزیز دل مامان در روز جمعه 14 تیر شریک ناهار مامان و باباش شد.الهی فدات بشم که اینقدر با اشتیاق ماکارونی خوردی.خیلی خوشحال شدم.اصلا فکر نمیکردم رادمهر به این راحتی بتونه غذای میکس نشده و جامد بخوره.فقط در حد آزمایش بود ولی دیدم آقا رادمهر شکموی ما دست از سر ظرف ماکارونیش بر نمیداره.خداروشکر.تصمیم گرفتم دفعات سوپ خوردنش رو تو هفته یواش یواش کمتر کنم و از این به بعد اندازه دل کوچولوی پسرکم باید به غذای دونفره مون اضافه کنم.
مبارکه جوجه ده ماهه مامان.دیگه مردی شدی واسه خودت
نوش جونت امیدم.
راستی اون بالش که پشت سر رادمهره واسه اینه که آقا پسرمون چون پاتوقش شده آشپزخونه ، روی پله آسیب نبینه.این هم از ابتکارات مادرانه من
فردا سازماندهی داریم .رادمهرم با اون دستای کوچولو و دل معصومت برای مامان دعا کن که جای نزدیک به من برسه تا از سرکار زود برگردم پیشت.