رادمهر جانرادمهر جان، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 17 روز سن داره

❤ رادمهر ، بهونه زندگی ❤

اولین غذای خانگی

1392/4/15 1:09
نویسنده : مامان مهسا
698 بازدید
اشتراک گذاری

سلام سلام

عزیز دل مامان در روز جمعه  14 تیر شریک ناهار مامان و باباش شد.الهی فدات بشم که اینقدر با اشتیاق ماکارونی خوردی.خیلی خوشحال شدم.اصلا فکر نمیکردم رادمهر به این راحتی بتونه غذای میکس نشده و جامد بخوره.فقط در حد آزمایش بود ولی دیدم آقا رادمهر شکموی ما دست از سر ظرف ماکارونیش بر نمیداره.خداروشکر.تصمیم گرفتم دفعات سوپ خوردنش رو تو هفته یواش یواش کمتر کنم و از این به بعد اندازه دل کوچولوی پسرکم باید به غذای دونفره مون اضافه کنم.ماچ

مبارکه جوجه ده ماهه مامان.دیگه مردی شدی واسه خودتقلب


نوش جونت امیدم.بغل

راستی اون بالش که پشت سر رادمهره واسه اینه که  آقا پسرمون چون پاتوقش شده آشپزخونه ، روی پله آسیب نبینه.نیشخنداین هم از ابتکارات مادرانه من

فردا سازماندهی داریم .رادمهرم با اون دستای کوچولو و دل معصومت برای مامان دعا کن که جای نزدیک به من برسه تا از سرکار زود برگردم پیشت.ماچ

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

افسانه مامان پارمین
15 تیر 92 17:59
نوش جونت عزیزم ، چقدر با مزه ماکارونی میخوری عزیزم


مرسی افسانه جون.خاله مهربون
مامان مهراد
15 تیر 92 21:15
امیدوارم خیلی نزدیک تر بشید.
مبارکه گل پسرم


انشالله خاله جون.ممنون
مامان رادمهر جوجو
16 تیر 92 9:20
الهی فدای خوردنش بشم شمکو مامانی مهربون ماهم دعا میکنیم که نزدیک ترین راه بیفتید که زودی به رادمهری برسید


فدات بشم.ممنون عزیزم.
خاله پریسا
17 تیر 92 11:23
من که میخوام این جیگر طلا رو ذو لپی بخورم
خاله پریسا
17 تیر 92 11:27
پریسا فدای اون چشمایه زیباواون نگاه کردن ماهت بشه خاله جون


خدانکنه عزیزم.لطف داری
مامی امیرحسین
17 تیر 92 19:30
ای جان چه خوشگل میخوره!!!


نظر لطفتونه
مامانی رادمهر
20 تیر 92 10:05
نوش جونت.....درد و بلا نره ایشالا



مرسی مامان عزیزم.دوست داریم یه عالمه
مامان ستیانفس
30 تیر 92 12:47
نوش جونت عزییییزم
هوس ماکارونی کردم


بفرمایید ماکارونی