همدل با رباب
سلام.
خیلی وقته مشغله های کاری و تدریس و تغییر کتب درسی بچه های هنرستان و مهمتر از همه راه رفتن شازده پسرمون فرصتی باقی نمیذاره برای نوشتن در این دنیای مجازی.چون رادمهر فقط دوست داره تو خونه قدم بزنه و ما هم باید مراقبش باشیم که در حین راه رفتن آسیب نبینه.گرچه دلم برای همه دوستای گل وبلاگیمون و نینیهای نازشون تنگ شده ولی چاره ای نیست.خیلی عکس از رادمهر تو لپتاپ دارم و خیلی هم مطلب برای نوشتن.انشالله بعد از این ایام میام و همشو میذارم تو وبلاگش.ولی تو این ایام دل و دماغی برای نوشتن شیرین کاری های پسرکم نیست.فقط اومدم بگم رادمهر 14 ماهه ما در تاریخ 17 آبان 92 همپای دوستای کوچولوش برای لبیک گفتن به امام حسینش (ع) در مراسم شیرخوارگان حسینی شرکت کرد.البته مامانش کمی تنبلی کرد و رادمهر هم کمی کسالت داشت و صبح اون روز خواب بود.ولی مامان جون جمیله وقتی خبردار شد نوه اش خوابه و مراسم تا یه ساعت دیگه تموم میشه زود باباباجون اومدن سراغمون و رفتیم حوزه علمیه الزهرا.خدا قسمت کرد و امسال هم پسرم بیمه علی اصغر شد.
روضه خوانها زیادی شلوغش می کنند
حرمله آنقدرها هم که می گویند تیرانداز ماهری نبود
هدفهای روشنی داشت.*
السلام علیک یا باب الحوائج، علی اصغر (ع)
یادی از پارسال مراسم شیرخوارگان حسینی و پسرک سه ماهه من