رادمهر جانرادمهر جان، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 17 روز سن داره

❤ رادمهر ، بهونه زندگی ❤

اولین روزهای تابستان

1392/4/6 22:04
نویسنده : مامان مهسا
679 بازدید
اشتراک گذاری

یه سلام گرم و تابستونی از اولین پست تابستونی به تموم دوستان عزیزمون و رادمهر قندعسل.

این روزها صبح ها میرم مدرسه و بعدازظهرها هم مشغول شازده پسرم و نمیتونم زیاد بیام نت و وبلاگ رادمهرمو آپ کنم.معذرت

ولی به جبران این نتونستن ها دائم دوربین دستمه و از لحظه لحظه زندگی کودکانه و قشنگت ثبت خاطره میکنم.قبل از هرچیز با تاخیر عید نیمه شعبان رو تبریک میگم و مهمترین دعام تعجیل در ظهور آقای مهربونیهاست.انشالله

این عروسکهای انگشتی یک عیدی کوچولو واسه اولین عید نیمه شعبان رادمهری است.برایت دعا مینکم در زیر سایه پرمحبتش عاقبت به خیر شوی.ماچ

 

و اینها هم هدیه هایی ناقابل واسه خاله جون.توی چندتا پست قبلی میخواستم یه خبر داغ  بذارم، یادتون میاد؟خبر داغ اینه : خداروشکر دارم به جمع خاله ها میپیوندم مژه


 

پسرک مامان از 12 خرداد که پایان 9 ماهگیش بوده تا الان که 9 ماه و 23 روز و 8 ساعت و 30 دقیقه شده کلی تغییر کرده .میریم سراغ گزارش تصویری اندر تحولات رادمهر خان در اواخر 10 ماهگی.

لازم به ذکر است که به پیشنهاد بابایی قرار شده جای آشپزخونه رو با اتاق رادمهرخان عوض کنیم.چشمکاز بس که این شیطونک مثل فنر تا ولش میکنی میاد تو آشپزخونه و وول میخوره.نگرانمخصوصا وقتی صدای لباسشویی به گوش مبارکش برسه.اینجوریاست متفکر


اون پادری رو گذاشتم که شازده پسر راحت تر به تماشای علاقمندی هاش بشینه.همسرم میگه داره سانتریفیوژ هسته ای رو چک میکنه.قلب

و باز هم عشق لباسشوییقلب

یعنی اگر تایم شستشوی لباسها 2 ساعت باشه مجبوریم 2 ساعت نظاره گر گل پسر باشیم تا لباسشویی کارشو تموم کنهافسوس


 

فدات بشه مامان که اینقدر علاقه نشون میدی به وسایل آشپزخونه.کلی مهندسی میکنه برامونچشمک

و اما...

اگه گفتین اینجا چی رادمهرو مات و مبهوت کرده؟


درست حدس نزدین .از خود راضی

از روی این عکس کمک بگیرین


 

بچه ام هر وقت باباش نماز میخونه اینجوری نگاش میکنه .همسریِ بنده خدا هم یه سر داره و هزار سودا.میگه خداکنه نمازم مورد قبول خدا باشه از دست این وروجک و نگاه های قشنگش.

از دیگر علاقمندیهای رادمهر در این ماه :


 

شما بگین . یه پسر 10 ماهه باید سر شیشه اش چقدر باشه؟سوال

تا روی زمین پیداش میکنه بهش رحم نمیکنه. میگم مامان جون این مال بچه غولاست. ولی گوشش بدهکار نیست.نیشخند

 

این هم کوچکترین نوازنده دنیا.قربون تمرکز کردنش برم.دقیقه ها با این مشغول میشه

 

 

این هم یه ماشین از ابداعات خاله کیمیای رادمهر خان.خاله و خواهرزاده کلی سَر وسِر دارن با هم .


 

میخوام از بنیاد نخبگان درخواست کنم این خانواده مبتکر و خلاق رو  به عنوان خانواده نخبه کشوری معرفی کنن.زبان

از دست شیطنت های رادمهری و نرسیدن به امورات ، خونمون به هم ریخته بود.دیروز زد به سرم که با کمک همسری یه دستی به سر و روی خونه بکشم.از اتاق خوابمون شروع کردم و هرچی روتختی و بالش و وسایل اضافی بود ریختم تو سالن پذیرایی که یکی یکی برم و مرتب کنم.در این حال زنگ خونه به صدا درومد.خانم زارعی همسایه دیواربه دیوارمون بود.گفت اومده رادمهرو ببینه.من اینجوری خجالت همسری اینجوری نیشخند رادمهری هم اینجوری ناراحت

کلی طول کشید تا یخ رادمهر باز شد و با حاج خانوم دوست شد و تحویلش گرفت.ما هم معذرت خواهی کردیم واسه اوضاع خونه.تند تند یه دستی به وسایل زدم و رفتم نشستم پیشش.بنده خدا زحمت کشیده بود و یه ماشین خوشگل موزیکال واسه قندعسل هدیه آورده بود.دستش درد نکنه.رادمهرم این همه محبت رو یادت بمونه عزیزم.

 

 

امروز صبح روز تعطیلیم بود.تصمیم گرفتم رادمهر رو ببرم چکاپ ماهانه .دوماهی میشد که نرفته بودیم مرکز بهداشت.

قد : 75 سانت

وزن : 9600 گرم

دورسر : 47

خداروشکر رشدت خوب بوده عزیزم.

ازوقتی رفتیم داخل اتاق واسه چکاپ رادمهر هی لپاشو باد کردو پف میکرد و از صدای لپش خوشش میومد.دست بردار نبود.بابایی مجبور شد ببرتش بیرون تا همه رو از آب دهانش مستفیض نکرده بود.ماچ

 

فردا پنجشنبه 6 تیر 92 دایی مجتبی کنکور داره.از خدای بزرگ ورحیم میخوام یاریش کنه و به خاطر قلب پاک دایی جون هرچی میخواد و خیرش هست بهش بده.


روزهای زندگی ام گرم میگذرد با تو ،به گرمای لحظه هایی که تو در آغوشمی

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (18)

خاله پریسا
6 تیر 92 9:44
الهی من فدای این گل پسری بشم هاااا
خاله پریسا
6 تیر 92 9:47
خاله جون قالب جدید وبلاگت مبارک دست و جیغ و هورررااااا


مرسی پریسای عسیسم
خاله پریسا
6 تیر 92 9:50
خواهر گلم از بابت هدیه ها وتبریکت ممنون بوس بوس


قابلی نداره عزیزم.کم منو زیاد ببین
خاله پریسا
6 تیر 92 10:04
پریسا فدات بشه جیگرم با این نگاه کردنای معصومانت میخوام گازت بگیرم


خاله جون بچمو گاز بگیری بچتونو گاز میگیرما
مامان امیر مهدی (سوده)
6 تیر 92 17:52
واییییییییییییییی چه قالب قشنگیییییییییییییی منم میخوامممم


جدی؟قابل نداره.تو سایت ایران نقش دانلودش کردم
مامان امیر مهدی (سوده)
6 تیر 92 17:55
قربون پسر برم با علایقش


خواهش میکنم.امیرمهدی عزیزم رو ببوس
مامی امیرحسین
6 تیر 92 21:34
گل پسری چه وروجک شده!!گواهینامه گرفته پشت رول نشسته؟!
خاله شدن شمام مبارک باشه انشاالله فسقلیا همبازی های خوبی برا هم باشن


گواهینامه پایه یک داره خاله جون.ممنون عزیزم لطف داری
مش
6 تیر 92 23:23
آدور دیدر دم......آ دور دیدردم.....آ دور دیدردم



پارمیدا
7 تیر 92 12:16
What rotund and beautiful boy
پارمیدا
7 تیر 92 12:18
're Proud to be with my girl friend
مامان رادمهر جوجو
8 تیر 92 11:45
عزیزم یک تبریک بابت قالب جدیدتون خیلی قشنگ شده یک تبریک هم برای خاله شدنتون خدا رادمهری و حفظ کنه با این همه شیطنت و شیرین کاری


ممنون گلم.نظر لطفتونه.از دعات ممنون
ارلا
8 تیر 92 23:26
سلام
وبت خوبه
بهت تبریک میگم
دوست دارم به منم سر بزنی و نظرتو به من بگی


ممنون عزیزم.حتما سر میزنم.مرسی اومدی پیشمون
خاله پریسا
9 تیر 92 20:15
فقط همینو می گم خاله ات فدات شه شیرینِ دوست داشتنیم....منتظم تا دستِ کوچولوت رو بگیرم و باهم تاتی تاتی کنیم...عشقِ خاله


خدا نکنه پریساجون.انشالله.منم منتظر تاتی تاتیشم
مامان ستیانفس
10 تیر 92 14:29
عزیزم خیلی بانمک شدیخاله قوربونت بره


خدا نکنه عزیزم.نظر لطفتونه.بوس واسه ستیای نازم
♥متین من♥
10 تیر 92 18:09
دوستان خوبم متین در مسابقه نی نی شکمو شرکت کرده بیا وبلاگم عکسشو ببین اگه دوس داشتی میخوای بهش رای بدی لطفا: کد ١٧٤ به شماره پیامک: ٢٠٠٠٨٠٨٠٢٠٠ ( دوهزار هشتاد هشتاد دویست) ارسال کنین یه دنیا ممنونم ..
خاله کیمیا
13 تیر 92 17:27
الهی قربونت برم عسیسم که انقدر از ماشینت خوشت اومده


مرسی خاله جونی.رادمهر کلی دوست داره ها
ک مثل خاله خاله کیمیا
26 تیر 92 18:52
i love youبده ماچ


اینم یه ماچ آبدار واسه کیمیاجون