اولین سالگرد حضور یک فرشته
چه زیبا بود احساس شیرین مادرانه ام در پس آخرین روزهای طاقت فرسای بارداری.چه گوش نواز بود اولین صدای تالاپ تولوپ قلب کوچکت که انگار تموم قندهای دنیارو توی دل مامان آب میکرد.چه دل نواز بود لگدهایی که با پاهای کوچولوت برای ابراز وجودت حواله مامان میکردی و من با هر کدومشون کلی انرژی میگرفتم.
زیباترین لحظه زندگی ام لحظه ناب دیدار فرشته کوچولوی زندگیم بود که صورت قشنگش رو جلوی چشمان نیمه جونم آوردن و گفتن بیا اینم رادمهرخان.
سوسوی ستارگان آسمان در التهاب آمدن توست
آمدي و آسمان و زمین و تمام دنیا را برايم بهشت كردي
خورشید بخشنده زندگی ما ، امروز خورشیدآسمان شادمانه ترین طلوعش را خواهد کرد و دنیا رنگ دیگری خواهد گرفت،امروز روز تکرار توست.روز تکرار اولین گریه کودکانه برای بودن.گریه ای که بانی لبخندهای امروزمان شده.روز تکرار ان شروع زیبا.تکرار ابتدای یک زندگی.یک تنفس
عزیزترینم یک سال گذشت.یک سال پر از تلخ و شیرینیهای مادرانه.یکسال پر از استرس ها پر از نگرانی و اشک ریزان ها.پر از لذتهای با تو بودن و لبخندهایی که با هر حرکت نویی از تو بر لبانمان نشست.
یکسال گذشت ولی میدونم بر من یکسال نگذشت.
بیتابی های دردانه ام، پس زدنهای سینه مادر و شیر نخوردن هایش ، بیمار و بیحال شدن هایش ، گریه های بی دلیل ، تب ها و کسالت ها ، تمام اینها هر لحظه اش بر من یکسال میگذشت.
بارها اشک ریختم برای شیر نخوردنت.بارها بغض فروخورده ام از اینکه شیرم را نمیخوردی و مجبور به شیرخشک دادنت میشدم شبانه میشکست و بالش زیر سرم را تر میکرد .
بارها به جای کبودی های به جامانده از جست و خیزت ، به جای خراش های روی دست و صورتت ، به جای شکم دردها و دندان دراوردنها ، دل مامان- دل بابا .... نه !! بلکه جانمان ، وجودمان کبود و خراشیده میشد.
با هر فصل نویی از یادگیریها، رشد کردنهای کودکانه ات ، غلت زدن ها ، سینه خیز رفتن ها ، انگشت پا خوردن ها ، شیشه شیر با دستان کوچکت گرفتن ها .... همه و همه من و صادق جانی تازه می یافتیم و خستگی هاو سختیهای حاصل از پدرانگی و مادرانگی از ذهن و وجودمان رخت برمیبست.
دوازده ماه گذشت از زمینی شدن فرشته کوچک ما رادمهر.365 روز گذشت از 12 شهریور 91.یکسال گذشت از اولین دیدار من با جگرگوشه ام.اما باوجود تمام سختی ها و شیرینی ها زود گذشت.اینقدر عطر تن نازدانه مان ، گرمای حضورش و صدای شیرینکاریهایش فضای خانه کوچکمان را پر کرده که متوجه گذران لحظه لحظه عمر نمیشویم.
بهترین آهنگ زندگی من تپش قلب توست
و قشنگ ترین روزم روز شکفتنت.
رادمهرم ، اولین سالروز حضورت در جمع ما مبارک.
خدای مهربانم سلامتی روز افزون ، عشق مستدام ، گامهایی به سوی خودت و بهشت برین ، بهترین نعمتها ، زیباترین تقدیرها را برای رادمهرم از تو تمنا میکنم.
پسرک شیطون و دوست داشتنی من ، یکساله شدی.تولدت مبارک
.: رادمهر جان تا این لحظه ، 11 ماه و 29 روز و 9 ساعت و 1 دقیقه و 14 ثانیه سن دارد :.