بهارانه
جگرگوشه مامان سلام الان دارم یواشکی و دور از چشم تو پست میذارم. عکس و حرف ناگفته زیاد داریم پس از آخر به اول و بدون فوت وقت میریم سراغ عکسها دوروز پیش که تعطیل بودم با هم رفتیم پارک.به محض ورود دنبال چندتاکلاغ کردی و زابه راهشون کردی وبعد رفتی سراغ دانش آموزان ابتدایی که اومده بودن اردو.توپشون رو گرفتی و بازی کردی و طفلی اونا هم چیزی نگفتن. راستی دیروز که از مدرسه برگشتم با بابایی اومدین دنبالم و وقتی نشستم تو ماشین به یه صحنه جالب مواجه شدم و اون این بود .... این روزها که هوابهاریه و خیلی عالیه هر وقت من و بابایی فرصت داشته باشیم میبریمت پارک و گردش.نا گفته نماند که خودت از ما مشتاق تری و تا هوس گردش میکنی کفشات...