تق تق صدا میاد!!!!!
سلام به همه دوستای خوب و مهربون وبلاگیمون و سلام به گل پسرم. پس از یک سفر کوتاه دوروزه به خونه عموجون رادمهر امروز ساعت 12 رسیدیم خونمون.البته اونا هم باهامون راهی شدن و اومدن اینجا.رادمهر اولین بارش بود میرفت خونه عموصابر.از لحظه ورود هم فقط چشمش به حسین کوچولو بود و هی دنبالش راه می افتاد اینور و اونور. هر روز صبح میرفتیم بیرون و کلی برای این دوتا وروجک خرید میکردیم. از زحمتهای زیاد عمو و زن عمو ممنونیم.انشالله بتونیم جبران کنیم. رادمهر اولین تاب سواریش رو با تاب پسرعموش تجربه کرد و سریع خوابش برد.من هم یه پتو گذاشتم کنار سرش که اذیت نشه. در مسیر بوستان نهج البلاغه زهراجون زحمت کشید و برامون بستنی خرید.و...