رادمهر جانرادمهر جان، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 17 روز سن داره

❤ رادمهر ، بهونه زندگی ❤

جمعه بهاری

1392/2/4 11:40
نویسنده : مامان مهسا
296 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

روز جمعه 30 فروردین 92 از اون روزهای به یاد موندنی شد برای من و رادمهرم.

 

خاله جون پیشنهاد داد بریم گردش و رادمهری هم یه هوایی به سروصورتش بخوره و از این پاستوریزگی دربیاد.چشمک

خودش زحمت کشید و بساط ناهار و ... رو حاضر کرد و با هم رفتیم بیرون.خداروشکر هوا عالی بود.تازگیا کشف کردم پسرمون حسابی ددریه.کلی سر ذوق میاد وقتی درخت و رود میبینه.

 تصاوير زيباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازی

زحمت ناهار رو باباجون و عمومهدی کشیدن و یه جوجه خوشمزه آماده کردن.در حین آماده شدن غذا من و خاله رادمهر رو بردیم تا ازش عکس بگیریم.زمین کمی لیز بود . چشمم به پریسا افتاد دیدم کفش پاش نیست.پس کفشات کو خاله؟؟؟؟ پریسا: دیدم لیز میخورم بچه می افته دراوردم.من هم از تعجب دهانم باز موند و اینجوری شدم .تعجبخوش به حالت پسرکم با این همه هوادار مهربون و باگذشت که داری.

 

لحظه ورود شازده

فدای این ژست هنری بشه مامان

 

قربونت برم که اینقدر ذوق کردی

 از رادمهر بگم که تا حالا اینجوری باشوق و ذوق ندیده بودمش.خدا میدونه که انگار میخواست بال در بیاره. تصاوير زيباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازی

بمیرم براش.پریسا میگفت از بس بچه رو تو خونه حبس کردی میاد بیرون تعجب میکنه.منتظربه رادمهر میگفت خاله جون مامانت نمیاردت بیرون؟از این به بعد خودم میبرمت گردش. تصاوير زيباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازی

 

 

خداروشکر خیلی خوش گذشت و خوشحال شدم که رادمهر خوشش اومد و یه تنفس بهاری کرد و یه بادبهاری به سرش خورد.

سرسبزترین بهار تقدیم رادمهریماچ

عزیزترین مامان نمیدونی چقدر در مادرانه هایم غرق میشوم وقتی لبخند رو روی لبای کوچولوت میبینم و چقدر قند تودلم آب میشه وقتی اینقدر سرحال و پرانرژی میبینمت.

خدایا لبخند را از لبان نازدانه ام دریغ مکن

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

علامه كوچولو
4 اردیبهشت 92 12:02
الاااااااااااااااااااااااااااهي


قربون ذوق كردنش برم..نازي[hr

لطف داری عزیزم
فائزه مامان مهدیار
4 اردیبهشت 92 12:15
خاله فداتشم خوش گذشت تفریح؟؟؟؟ همه زندگیتون به لطافت هوای بهاری و یه دنیا گلهای بهاری تقدیم به رادمهر گلی و مامان جونش


مرسی گلم.مهدیارجون رو ببوس
خاله پریسا
4 اردیبهشت 92 13:16
الهی خالش فداش بشه وروجکم




خدانکنه عزیزم


خاله پریسا
4 اردیبهشت 92 13:17
رادمهر گلم خودتو بد تو دل خالت جا کردی نفسم
خاله پریسا
4 اردیبهشت 92 13:18
فدای خنده هات بشم فرشته ی اسمونی ایشالا همیشه لبات خندون ودلت شاد ودماغت چاق باشه


مرسی خاله مهربون
خاله پریسا
4 اردیبهشت 92 13:22
وای که چقدر این روزها با وجود رادمهرمون جذاب تر و زیباتره خدایا شکرت


خوش به حالتون پریسا جون.دلم خیلی براش تنگ میشه
خاله ی فیلسوف
6 اردیبهشت 92 12:05
ما بچه بوديم ، يه کهنه اي ، دسمالی ، لنگ ماشيني چيزي پيدا ميکردن ميذاشتن لاي پامون بقچه ميکردن تا يه هفته بعد بازش کنن .. الان پوشک زدن واسه بچه با خروجي هوا از هردو طرف ،8 لايه محافظ ، ويتامينه ، همراه با عصاره ي مالت ، 12 اير بگ ، کروز کنترل ،سنسور عقب ، تهويه مطبوع ، با ال سي دي !مثلاً تو این بچـه پی پی بکنه پرفسور میشـه
مامان کیاراد
6 اردیبهشت 92 16:45
سلام مامانی
همیشه به گردش .... امیدوارم همیشه کنار هم خوش باشید و گل پسرتون بخنده و شاد باشه....


سلام عزیزم.مرسی.برای شما هم همینطور باشه
سانی مامی شادیسا
7 اردیبهشت 92 10:51
عزیز دلم ماشاله رادمهر خیلی بزرگ شده. هزار تا بوس برای آقا کوچولوی خوش تیپ...
مامان مهربون خب ببرش ددر بچه رو ... همه ی نی نی ها عاشق ددر هستن.


سلام سانی جون.چششم میبرمش.خیلی لطف داری گلم
خاله ی فیلسوف
9 اردیبهشت 92 11:09
اگر خوشبختی را برای يک ساعت می خواهيد، چرت بزنيد. اگر خوشبختی را برای يک روز می خواهيد، به پيك نيك برويد. اگر خوشبختی را برای يک هفته می خواهيد، به تعطيلات برويد. اگر خوشبختی را برای يک ماه می خواهيد، ازدواج كنيد. اگر خوشبختی را برای يک سال می خواهيد، ثروت به ارث ببريد. اگر خوشبختی را برای يک عمر می خواهيد، ياد بگيريد كاری را كه انجام می دهيد دوست داشته باشيد .........