انشای تابستونی
سلام دوستای گلم.سلام شیربچه مامان
یادم میاد تو دوران راهنمایی یا دبیرستان معلمای ادبیاتمون اولین زنگ انشا میومدن سر کلاس و پای تخته با گچ یا ماژیک مینوشتن : موضوع انشا " تابستان خود را چگونه گذرانده اید."
با اون همه ذوقی که به خرج میدادم تو نوشتن و کلی آسمون ریسمون میبافتم تا دو صفحه انشا پر شه ، خیلی وقتا هم فرصت خوندنش پیش نمیومد و کلی میخورد تو ذوقم.
اینارو گفتم که پیش گفتاری بشه واسه این مطلب :
پارسال بعد از تولد رادمهرخان ، یه روز که خونه باباجون اینا بودم خواهر گلم کیمیا اومد پیشم و دفتر انشاشو داد به من.با خوندنش کلی خندیدم.صادق هم وقتی خوندش از کیمیا خواهش کرد اون برگه رو از دفترش جدا کنه و به عنوان یادگاری بهش بده.خاله جونی هم با اشتیاق قبول کرد و الان اون برگه تو دفتر خاطرات رادمهرجونه.
موضوع از این قراربود که طبق عادت هرسال معلم خاله جون عنوان انشای اولین روز مدرسه رو " تابستان خود را چگونه گذرانده اید." داده بود.خاله هم با ذوق خودش اینگونه نوشته بود:
جمله آخرش منو کشته: " اما بیچاره دامادمون، چون هر روز باید یک بسته پوشک بخره"
فدای کیمیای کلاس پنجمی ام بشم