رادمهر جانرادمهر جان، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 17 روز سن داره

❤ رادمهر ، بهونه زندگی ❤

پسرک شیطون ما

1392/4/22 13:08
نویسنده : مامان مهسا
676 بازدید
اشتراک گذاری

رادمهر جان تا این لحظه ، 10 ماه و 8 روز و 22 ساعت و 30 دقیقه و 46 ثانیه سن دارد 

 

رادمهر گلم این روزها خیلی آتیش میسوزونی.دائم باید یه نفر ساپورتت کنه تا آسیب نبینی.تازه با چشمای خودم دیدم و فهمیدم که بچه نوپا ده تا مادر میخواد یعنی چی.اما به قول باباصادق بچه ای که شیطونی میکنه و دائم زخم و زیلی میشه سالمه.

بریم سراغ عکسهای وروجک شیطونمون.

 

این آقای سوسمار رو زهراجون (زن عموی عزیز رادمهری) براش خریده.دست گلش درد نکنه و این عکسها اولین ابراز احساسات رادمهری به کیسه بوکسش بود.


 

این هم پسرک روروئک سوار ما.صحبتهای رادمهرخان قبل از هر عکس

"آی باباجون کمک.اگه زود نیای و بیفتم تقصیر خودتونه "

و در اینجا بابایی به کمک رادمهرخان می شتابد.

"آفرین باباجون.حالا یه کمک دیگه بده میخوام برم روی روروئک ببینم چه خبره"

 

و باز هم بابایی کمک میکنه.

"خوب حالا دستاتونو ببرین کنار خودم یاد گرفتم بایستم"

 


 

"آخیششششششششش.دیدین یاد گرفتم."

 

 

و پس از این همه پروژه تازه من و همسری یه نفس راحت میکشیم.از دست شیطنت های تو رادمهرم.افسوس

عاشق صدای ماشینت شدی.همون ماشینیه که خانم زارعی همسایمون برات آورده.قلق ماشین رو یاد گرفتی و تا روشنش میکنم دستتو میذاری روی چرخ زیرش و نمیذاری تکون بخوره.فدای هوشت بشم عزیزم.بغل

این عکس هم پس از حمومه که سپردمت به بابایی و خودم مشغول جمع و جور کردن اسباب بازی و وان توی حموم شدم.اومدم دیدم :

جیگرتو بخورم نفس.آخه ببین چه ناز شدی.قلب

این هم از بچه داری به سبک همسر بنده.با اون طرز لباس پوشیدن.نیشخند


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

خاله پریسا
22 تیر 92 18:41
ای جان بشی تو جیگر طلا
خاله پریسا
22 تیر 92 18:43
ماشالا ماشالا بهش بگید ماشالا صد قل هو ولا بهش بگید ماشالا هرکی نگه ماشالا ..... ایشالا


ای ول به خاله فعال . طاعات قبول.
سانی مامی شادیسا
22 تیر 92 19:42
ای وروجک شیطون. معلومه که حسابی مامانی رو خسته میکنی!
واقعا باید صد تا چشم داشته باشیم تا مراقب این فسقلی ها باشیم
من که واقعا کم آوردم


آخ گفتی سانی جون.مچ دستم درد گرفته از بس بغلش میکنم تا به چیزی دست نزنه
مامان کیاراد
23 تیر 92 0:52
سلام مامانی و رادمهر کوچولو شیطون بلا....
مدتی بود بهتون سر نزده بودم...ماشاالله رادمهر جون حسابی مردشده و میبینم که شیطنت ها را هم شروع کرده....
با دیدن عکسهای رادمهر جون یاد کیاراد جونم افتادم که دقیقا همه این مراحل را گذرونده ....خلاصه اینکه اگه رادمهر جون توی شیطنت هاش به مانعی برخورد کرد میتونه از کیاراد من راهنمایی بخواد.


سلام عزیزم.چشم حتما.مطمئن باش این وروجکها دست به دست هم بدن دنیارو زیر و رو میکنن.مرسی به ما سر زدین
مریم
24 تیر 92 12:22
سلام عزیز دلم خوبین قربونتون برم من خیلی وقته نیومدم اینجا اخه وقت نمیکنم با دوتا وروجکم نماز روزه هاتونم قبول حق دوست خوبم
ماشالا رادمهر جون معلومه حسابی شیطون هستیا قربونت برم من میبوسمت


خیلی محبت کردی مریم جون.طاعات شما هم قبول.ماشالله حسین جون و حسام جون حسابی از خجالت مامانشون درمیان دیگه
ک مثل کیما خاله
26 تیر 92 18:37
ای قشنگ تر از پریا تنها توکوچه نریا همه تواین محل دزدن این پسررورو میدزدن
ک مثل کیمیا خاله
26 تیر 92 18:40
فدات بشم الهی
مامان ستیانفس
30 تیر 92 13:36

همه ی کاراش مثل ستیای منهتو این دوره خیلی شیرین میشن


گل گفتی.همشون وروجک و قندک