رادمهر جانرادمهر جان، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 17 روز سن داره

❤ رادمهر ، بهونه زندگی ❤

شیطونک 11 ماهه

1392/5/20 16:18
نویسنده : مامان مهسا
754 بازدید
اشتراک گذاری

رادمهر 11 ماهه ما این روزها همدم باباش شده ، دلگرمی مامانش شده ، دلخوشی و امید مامان بزرگا و بابابزرگاش شده، همبازی خاله کیمیاش شده ، لپ تپلی خاله پریساش شده ، دل مشغولی دایی مجتبی شده

پسرمون این روزها از در و دیوار میکشه بالا.در و دیوار پیدا نشه از مامان و باباش میکشه بالا.کلاً تو کار نشستن نیست.فقط دوست داره بدو بدو کنه ( البته دوست داره ولی نمیتونه چشمک) از این طرف به اون طرف.جاش یا توی آشپزخونه و زیر دست و پای مامانه یا جلوی تلویزیون در حال دیدن عمو پورنگ و خاله ستاره.گاه گاهی به مامان و باباش آوانس می ده و تو روروئکش دو دقیقه ای میچرخههیپنوتیزم

اسباب بازیهاش شده جاروی آشپزخونه !  و برس خودش  !و قاشق چنگال ! ، اسباب بازی مدل بالاشم لباسشوییه!!!!!!!! .خدا نکنه بخوام لباسشویی رو کار بندازم . آقا تموم طول مدت شستشو توی آشپزخونه و سرش هم تو شیشه . اینم مدرکش!!!!!!!

موندم رادمهر این لباسشویی رو چی میبینه که اینقدر محوش میشهسوالابرو

در عکس پایینی یکی از وسایل بازی رادمهری در آشپزخانه مشخص می باشدنیشخند

 رادمهری این روزها لب و لوچشو اینطوری میکنه.فکر کنم لثه هاش میخارهبغل


 یه جوجه اردک تازه از حموم اومده.فدای خودتو اون شیشه کوچولوت بشم مامانیقلب

این هم 5 دقیقه پس از آبتنی.تا لباساشو پوشیدیم خوابش برد.

من و بابای رادمهر یک ساعت و نیم منتظر شدیم تا شازده از خواب ناز بیدار شد بعد رفتیم دیدویازدید عید فطرقلب

شیطنت های رادمهر در عید فطر خونه مادرجون (مادربزرگ بابایی).بچم از حالا تو کارای فنی و مهندسیه عینک

بگذریم از اینکه یک لحظه از کنار باباش دور نشد و هیچکس رو تحویل نگرفت جز پنکه نیشخند

دیروز من هوس ددر کردم و بابایی هم راضی شد و رفتیم گشت و گذار.خیلی خوش گذشت.جای همگی خالی پیتزا و تنقلات گرفتیم و رفتیم پارک نزدیک خونه باباجون اینا.البته سه نفری.رادمهر هنوز هم دوست نداره به چمن دست بزنه و از محوطه زیر انداز اصلا خارج نمی شد.ولی پدر و پسر کلی عشقولانه در کردن.راستی رادمهر کمی پیتزا خورد و خیلی خوشش اومد.البته فقط از گوشت چرخ کرده و کمی نون پیتزا دادم خورد.لبخند

تازگیا رادمهر وقتی من و باباش از بیرون برمیگردیم خونه ، جیغ میزنه و ما هم باید رفتار اونو تکرار کنیم.تا 5 دقیقه ما جیغ بزن ، رادمهر جیغ بزن.کلی ذوق میکنه از این کار.جیغ زنان از بغل من میپره بغل باباش و از بغل بابایی به بغل مامانی.منعش نکنیم صد دفعه این کارو میکنه نگران

این هم یه آقای جیگر طلای قند عسل که مامانش روزی 200 بار بوسش میکنهماچماچ

می سپارمت به خدایی که خودش تورو به ما هدیه کرد.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

اهوراجوني
20 مرداد 92 16:21
سلام.خداحفظش كنه خيلي بامزه است.پسرمنم 1سالشه و مث پسرشما دوست داره باوسايل اشپزخونه بازي كنه.خوشحال ميشم به ويلاك منم بيايد وتبادل لينك كنيم.www.ahorajoni.niniweblog.com


سلام عزیزم.لطف داری.چشم حتما
خاله پریسا
20 مرداد 92 18:48
الهی دورت بگردم شیطونک 11ماهه


خدا نکنه.نازدار منو ببوس
خاله پریسا
20 مرداد 92 18:50
من که دیگه نمیدونم چی باید بکنم ادم مگه اینقدر بچه رو دوست داره اخه؟؟؟؟
خاله پریسا
20 مرداد 92 18:53
میدونی خاله جون میخوام واسه تولدت چی بخرم ؟؟ یه ماشین لباسشویی با یه پنکه که دیگه دست از سر وسایل مامانت برداری


آخ گل گفتی خاله.دستت درد نکنه
خاله پریسا
20 مرداد 92 18:55
ای خدای بزرگ این عسل طلای مارو خودت محافظت کن ببین واسه خودش چه مردی شده اخه
مامان رادمهر
22 مرداد 92 13:08
قلبون پسر ناز و خوردنیمون بشم
چه با مزه شده ماشالاه
چه اسباب بازیای آنتیکی داره
بیچاره همسایه هاتون - حتما از صدای جیغای خانوادگیتون ذله شدن


اتفاقا فامیلامون هم میگن هنوز از خونه ننداختنتون بیرون!!!جالبه هرجا هم بریم فقط به لوازم خونشون گیر میده.البته ماشین بازیش رو خیلی دوست داره
مامان رادمهر
22 مرداد 92 13:09
البته ببخشیدا من یکم خودمونی شدم باتون شوخی کردم
رادمهر جیگررررررررررررررو از طرف من ماچ آبدار بکنیدش


قربونت عزیزم.شما هم گل پسملتو ببوس
مامان کیاراد
6 شهریور 92 9:12
عزیزم فکر کنم لباسشویی یکی از وسایل مورد علاقه همه بچه هاست ...البته یه کم که بزرگتر بشی گاهی موقع خارج کردن لباسها میبینی مثلا یه سیب زمینی یا نصفه خیار یا....هم حسابی شستی....


کلی خندیدم مامانی.راست میگی جاری خودم هم همین رو میگفت.