رادمهر جانرادمهر جان، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 17 روز سن داره

❤ رادمهر ، بهونه زندگی ❤

یک روز پرخاطره زمستانی

1391/11/10 23:58
نویسنده : مامان مهسا
787 بازدید
اشتراک گذاری

امروز سه شنبه ١٠ بهمن ٩١ همزمان با میلاد پیامبر اکرم (ص) و امام جعفر صادق (ع) ، تولد خاله کیمیای رادمهر جون بود.صبح حاضرت کردیم و قبل از رفتن تو کالسکه خوابت برد .

اول یه سر رفتیم خونه پدرجون و بعد هم مادرجون (مادربزرگ بابایی) و برای ناهار هم باباجون ( باباجعفر) به مناسبت این عید فرخنده و تقارنش با تولد خاله جون دعوتمون کرد رستوران.خیلی خوش گذشت و نم نم بارون هم به زیبایی این روز اضافه کرده بود.شب هم یه شام دور هم خوردیم و جشن گرفتیم.شما هم بغل این و اون میچرخیدی و فیض میبردی عزیزم.یاد گرفتی وقتی بغل کسی میری بهش خیره نگاه میکنی و کنجکاوانه همه چیزو بررسی میکنی.این هم چند عکس از امروز.داغ داغه

رادمهر بغل باباجون

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

saba
11 بهمن 91 1:06
سلام.وبلاگ واقعا زیبایی دارید من وارد کننده برچسب های دیواری(دکوراسیون منزل) هستم لطفا به وبلاگ من سر بزنید ونظر خود را بگویید واگر مایل بودید تبادل لینک کنیم با تشکر http://dewall.blogfa.com/
عاشق همیشگیت خاله پریسا
14 بهمن 91 12:56
خاله پیش مرگ اون تیپ نازت بشه عشقم


خدا نکنه.ای خدا اینقدر قربون صدقه نرو.میکشمت ها
خاله پریسا
14 بهمن 91 13:01
فدای قدوبالات بشم مهندس


مرسی خاله جون
خاله فرزانه
14 بهمن 91 21:55
چقدر ناز خوابیدی


مرسی خاله فرزانه
خاله پریسا
16 بهمن 91 18:00
عاشق همیشگیت خاله پریسا
17 بهمن 91 12:10
پدرم ، تنها کسی است که باعث میشه بدون شک بفهمم فرشته ها هم میتوانند مرد باشند !



ای جان.قربون پدرخوبم بشم