اولین گامها برای غذاخوردن رادمهر
امروز صبح بابایی رفت سرکار و من هم (مثل کدبانوهای زمان قدیم) با همون آرد برنجی که خودم سفارشی برای گل پسری درست کرده بودم با کمی آب و دو سه تا بادوم وشکر ، فرنی خوشمزه درست کردم و موقع خوردن شازده پسر کمی شیر اضافه کردم.خداروشکر خیلی مورد استقبال واقع شد و ارباب خوشش اومد و بازم میخواست.ولی ترسیدم شکمش درد بگیره.بابایی هم مسئولیت خطیر صندلی شدن برای ارباب رو به عهده داشتن.واین بود اولین فرنی خوران رادمهر ما.
ناگفته نماند رادمهرخان از دوهفته قبل طعم چندنوع غذا رو در حد یکی دوقاشق چشیده بود.
نوش جانت نبض زندگی من و بابایی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی