دیگه کم مونده ببینمت عزیزم
سلام پسر گلم.عشق مامان.خوبی؟ تپلی شدی یا نه؟می دونم که یه پهلوون شدی آخه مامان دیگه شبا راحت نمی تونه بخوابه و تا صبح بیشتر از هفت یا هشت بار بیدار می شه.فقط می تونم به پهلو بخوابم.وقتی هم می خوابم عضله پام می گیره و کمردرد اذیتم می کنه.ولی همین که تورو داریم برامون کافیه.بی خیال سلامت جسمی من.مسافر کوچولوی مامان چند روزه تکونات کم شده.استرس گرفتم مامان جون.این روزا تموم فکرم اینه که برای میزبانی از تو فرشته کوچولو کم و کسری نذاریم.همش دوست دارم برم بیرون و برات خرید کنم.ولی دوست ندارم به بابایی فشار بیاد و اذیتش کنم.آخه بابایی داره واسه اومدن شما برنامه ریزی می کنه و کلی به فکرته.تموم هم و غمش سالم دنیا اومدن شما و زایمان راحت منه.
امروز باباجعفر اینا رفتن ارومیه پیش عمواینا.دلم خیلی براشون تنگ شده.سه شنبه ٢٧ تیر وقت دکتر دارم.تصمیم گرفتم صدای قلبت رو ضبط کنم تا بابایی هم گوش کنه عزیز دلم.خیلی دوست داشتم سونوی سه بعدی بگیرم ولی دوستان و آشنایان منصرفم کردن و گفتن واسه شما ضررداره.من هم که میمیرم اگه به شما چیزی بشه پسمل مامان.