رادمهر جانرادمهر جان، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 17 روز سن داره

❤ رادمهر ، بهونه زندگی ❤

شمارش معکوس-ماه آخر بارداری

1391/5/19 12:47
نویسنده : مامان مهسا
546 بازدید
اشتراک گذاری

سلام رادمهر گلم.شروع ٩ ماهگیت مبارک عسلم.ایشالا یه ماه دیگه به جای اینکه واسه دنیای جنینیت پیام بذارم واسه دنیای زمینیت پیام میذارم همه چیز مامان.

نایت اسکین

فرشته کوچولو دیروز مامانو ترسوندی.جواب آزمایشم زیاد خوب نبود.تا شب نگران بودم و بالاخره بابایی به همراه کیمیا جون منو برد بیمارستان فشارم رو دوبار گرفتن و دوباره آزمایش دادم.خداروشکر همه چی خوب بود و خیال هردومون راحت شد.از بس تو شیطون بلایی مامان.دوروز بود تکونات کمتر شده بود ولی امروز بازم داری جاتو وا میکنی عزیزم.همش کش و قوس میدی خودتو.niniweblog.comدیشب افطار خونه مامان جمیله اینا بودیم و کلی ماکارونی خوردم تا شما آقا پسمل تپلی بشی.niniweblog.com

 

 niniweblog.com

امروز ٢٠ ماه رمضونه.امشب خونه خاله مامان دعوتیم.تو این شبای عزیز مامان و بابارو دعا کن عشقم.مخصوصا واسه مامان که خیلی شرایطش عوض شده و فکرش درگیره.

مامان جون این ٩ ماه خیلی تجربه خوبی بود.خیلی.

فهمیدم مامان شدن آسون نیست و مامانم رو بیشتر از همیشه دوست دارم و فهمیدم هیچوقت نمیتونم زحماتش رو جبران کنم.بیشتر از همیشه عاشقشم و از خدا میخوام همیشه سالم و شاد باشه

خدارو در این ماه عزیز شاکرم به خاطر اینکه لطفش شامل حالمون شد و شما فرشته کوچولو رو به ماداد.از خدا میخوام لذت مادر شدن رو به همه خانوما بچشونه که واقعا هیچ لذتی بهتر از حس مادری نیست.

فهمیدم عزیزترین کسای آدم همیشه عزیزترین میمونن و هیچوقت آدمو تنها نمیذارن.مثل همسر-مادر-پدر

شکم دردای شبونه و خارش بدن و بیخوابی ها، سنگین شدن و وابستگی به دیگران برای انجام یه کار کوچولو ، زودرنجی ها ، نگرانی و استرس از سلامتی شما کوچولوی ناز،نگران وضعیت شغلی بعد مرخصی زایمانم.دلگیر شدن از بعضی ها که حتی احوال منو نپرسیدن تو این مدت.اینا رو فقط خدا میدونه که چه طور تحمل میکنم عزیزم.به خاطر تو که همه زندگی من و بابایی هستی و به خاطر بودنت تحمل اینا چیزی نیست.

یه چیزایی تو دل مامان مونده که نمیتونه بگه.ولی دعا کن براش.از خدا بخواه بهش آرامش بده تا این چند روز هم بگذره.از خدا بخواه تو این شبای عزیز به خاطر وجود تو فرشته آسمونی حاجات من و باباجون براورده شه.الهی دورت بگردم.دلم برای دیدن روی ماهت تنگ شده.niniweblog.comدیشب تو بیمارستان یه خانومی نینیش دنیا اومد . منم دلم خواست شمارو زود بیبنم.زود بیا که بیصبرانه منتظر اومدنتیم

niniweblog.com

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

ღستـــ♥ــــارهღ و ღسهیـــ♥ــــلღ
25 مرداد 91 22:04
سلام....
ای جان بسلامتی.....
مبارک باشه عزیزم....
ایشاالله هر 3تون همیشه شادو سلامت و شاد باشین....
سیسمونی خیلی ناس بودش...
دشتون دردنکنه....
خاطراتتون هم فوق العاده زیبا...
ممنونم
بازم تبریک میگم


سلام عزیزم.ممنون از لطفت.وبلاگ شما هم خیلی جو عشقولانه داره.ایشالا زود زود به عشقت برسی
خاله پریسا
23 بهمن 91 11:45
گـــویــنـد مــرا چــو زاد مــادر پــســتـان بــه دهــان گــرفـتـن آمــوخـت شـــبـهــا بر گـــاهـواره ی مـن بــیـدار نــشـسـت و خــفـتـن آمــوخـت لـــبـخـنـد نــهـاد بــر لـب مـن بــر غــنـچـه ی گــل شــکفـتن آمــوخـت دســتـم بــگــرفـت و پـــا بــه پــا بـرد تـا شـیـوه ی راه رفـتـن آمــوخـت پـــس هـــــــــــستی مــن ز هــــــــــــستی اوســـــــــــــــــــــــــــــــت تـــــــا هــــــــــــستم و هـــــــــــــــست دارمــش دوســـــــــــــــــــــــت