توشه های 5 ماهگی
رادمهرم امروز ٥ ماهگیت تموم شد و وارد ٦ ماهگی شدی.تو این ماه خیلی چیزهارو برای اولین بار تجربه کردی و از لحظه ورودت به زندگی من و بابایی ، با هر مرحله از رشدت کلی ذوق کردیم.
یادگرفتی شیشه شیر و اسباب بازیهاتو با دستای کوچولوت میگیری و زود میذاری تو دهانت.
دستاتو مشت میکنی و مثل یه گوشت کوب میذاری توی دهانت و لیس میزنی.(فکر کنم به خاطر خارش لثه هاته)
برای اولین بار بلند خندیدی.
به کالسکه ات وابسته شدی و توش خوابت میبره.
برای اولین بار غذای کمکی ( فرنی و لعاب برنج و سرلاک) خوردی و خیلی هم خوشت اومد.
برای اولین بار روی شکمت چرخیدی.
برای اولین بار پاهاتو با دستات گرفتی و تا نزدیکی دهانت آوردی.پاهاتو توی شکمت جمع میکنی و به چپ و راست میچرخی.
اولین اثرات دندون درآوردنت مثل ریزش آب دهان و خارش لثه هات بروز کرد.
تا تنهات میذاریم که بازی کنی شروع میکنی به آواز خوندن و جیغ زدن و من و بابایی رو یه سمفونی مهمون میکنی.
با عروسکات کشتی میگیری و فشارشون میدی.
من و بابایی رو رسما میشناسی و با دیدنمون ذوق میکنی.
از آب بازی خوشت میاد و وقتی دست و صورتتو میشورم به آیینه دستشویی نگاه میکنی و میخندی.
این هم چندتا عکس یادگاری از ٥ ماهگی شازده در ادامه مطلب
رادمهر جونی در بغل بابایی
ببخشید آقا ، یه کوچولو لبخند بزنین از کلاستون کم نمیشه ها !!!!
بعد از کلی زحمات مامانی واسه لبخندزدن شازده ،تا بابایی از سرکار اومد پسری ذوق کرد.
این همون گوشت کوبیه که پیش تر گفتم
رادمهر در حال کشف علت کچلی عروسکش
ای وای زودتر میگفتین دارین ازم عکس میگیرین !!!!!!!!
میشه بگین اونی که تو دستاتونه چیه که اینقدر سفت گرفتیش؟آها پاتونه!!!
خدایا شکرت واسه سلامتی رادمهرجونی-پسرم همیشه سالم و شاد و سعادتمند باشی.